صحبتی با خدا
صحبتی با خدا
سلام!
بازم من اومدم باهات بحرفم چون دوباره تو دلم کمی داشت غصه پیش میومد
خودت میدونی بعد از اینکه باهات حرف میزنم آروم میشم؟!!!
خدا جونم خیلی نگرانم بابت امتحانات!
خیلی میترسم از روزی که میرم کارنامه م رو بگیرم!
میدونم تو کنارمی
اما انگار یه حس غریب تو دلم اومده
خدا جونم من امروز برا امتحان فیزیک اومدم و به تو توکل کردم آخه تو میدونی که من چقد بد درس فیزیک رو خوندم!
اما نمیدونم! باز یه حس غریبی دارم!
نمیدونم شاید درمورد درس نباشه این حس غریبم!
نمیدونم اما حس میکنم!که قراره یه چیزی بشه!!!!
حالا مربوط به درسه یا نه؟ رو خودت بهتر میدونی!
خیلی ته دلم یه جوری شده واقعا درسته که درحد سه ساعته این حس رو دارم ولی دلم خیلی شور میزنه!
میدونی که فاطمه میگه از خیلی وقت پیش احساس میکنه تو یه جا منو یه امتحان خیلی بزرگ میکنی!!!
میترسم از اینکه این حسم مربوط به اون امتحانه باشه!!! آخه وقتی فکرش می کنم اگه من موفق نشم تو امتحانت!اگه یه وقت جا زدم؟؟؟؟
خیلی میترسم از اینکه نتونم تو اون شرایط سخت کنارت بمونم از اینکه نکنه یه وقت فراموشت کنم!
از این میترسم!
درسته هر کاری از دست تو بر میاد و هیچ چیزی برای تو غیر ممکن نیست،پس من باید ایمانم رو خیلی بیشتر کنم نسبت به تو که دیگه هیچوقت نترسم از اینکه تو بخوای امتحانم کنی!
تصمیم گرفتم از همین حالا همین ساعت همین دقیقه و همین ثانیه! وجودت رو تو قلبم پررنگ تر کنم یه جورایی بشی رفیق جینگ خودم! تو هر کاری با تو مشورت کنم چون اگه با تو مشورت کنم و همنشین باشم منم از خصلتای تو بهره میبرم و یه آدم خوب میشم!
اونجوری بیشتر بهت نزدیک میشم!
و اینکه کاری که برام خیلی سخته که فراموش نکنم اینکه موقع انجام هر کاری اول اسم تو رو بگم! خیلی سخته که یادم نره چون تاحالا خیلی تمرین کردم اما بازم یادم رفته!
اما هیچ چیز غیرممکن نیست!
پس چون پشتم به تو گرمه باید بیخیال این ترس و غصه ها از امتحاناتت شم! همیشه پشتم باش مواظب باش راهی نرم که ازت دورتر شم
خداجون نگاه مهربونت رو هیجوقت ازم برندار
و
اللهم عجل لولیک الفرج
و اینکه خیلی دوستت دارم محبوب من خیلی خوشحالم که میدونم هدفم برا زندگیم چیه
فقط باید تمام تلاسم رو بکنم تا به تو نزدیک تر شم
خدا جونم مرسی بابت همه چی
کلام آخر،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، به همه بنده هات یه صبری بده که مشکلات زندگی نتونه اونا رو از پا بندازه !!! ظهر بخیررر